Wednesday, February 2, 2011

اصلاح و انقلاب

من بطور کلی نه خیلی انقلا بی ام و نه خیلی اصلاح طلب. یعنی اصولا وقتی در مقابل دوستان طرفدار کن فیکون کردن قرار میگیرم میرم تو قالب دفاع از روشهای مسالمت آمیز و تغییرات تدریجی و وقتی روبروی آدمهای خیلی محافظه کار بحث می کنم میشم انقلابی!! یعنی یه جورایی به نظرم نباید تو هیچ طرفی شورشو در آورد. اثبات اینکه چرا نباید تو موضع انقلابی شورشو در آورد خیلی کار سختی نیست و فکر کنم همه ما, مخصوصا با شروع جنبش اصلاحات, راحت بلدیم توضیحش بدیم. اما بر عکسش کمی پیچیده است, اتفاقا اینهم دقیقا بعد از گذر از دوران اصلاحات!!! حالا چرا اینها رو میگم؟ من یه دوستی دارم که تقریبا هفته ای یکی دوبار به قول خودش میشینیم با هم مشکلات دنیا رو حل و فصل می کنیم! در واقع اخبار , کتابها و یا مطالبی رو که می خونیم با هم تبادل و سرشون بحث می کنیم. دغدغه های مشترک یه نسل و تفاوتهای طبیعی دو فرد رو داریم, اما یه تفاوت مهممون همینه که اون از چند ماه پس از انتخابات از روشهای اصلاح طلبانه و اصلاح طلبان انتقاد می کرد و من طبق معمول, مقابل چنین موضعی میشدم اصلاح طلب. اما انصافا تازگیها یه جورایی احساس می کنم منطق اونوریا داره می چربه! اشتباه نشه ها, دوست ما از اون انقلابی های ایدئولوژیک نیست که مرده باد و زنده باد سر بده و یا هی پروند ه رو کنه برای گذشته اصلاح طلبها و یا همه تعاریفی که خودتون میدونین. بحث روی روشه. ما تو نقد از خاتمی و اصلاح طلبان تو دوره اصلاحات کاملا تفاهم داریم!! اما این نقدها وقتی به بحث پس از انتخابات و شخص موسوی میرسه کمی متفاوت میشیم, صحبتهای امروز ما بخشهای قابل تاملی داشت که بد نیست چند تاییشو اینجا بنویسم. مثلا می گفت:0
به نظر من کسانی که هی نارضایتی مردم رو یه موج می کنن و بعد این موج رو می کوبن به دیوار باید جواب پس بدن. نتیجه این رفتار انفعال و سرخوردگیه که امروز داریم میبینیم
شما نمیتونین تو زمین حریف با خط قرمز های حریف بازی کنی و ببری. مثلا مسخره است که بعضی از اصلاح طلبها هنوز هم تو حرفهای رهبری دنبال جمله خوب به نفع خودشون می گردن
رهبر یه جنبش باید برنامه ای داشته باشه, نه اینکه فقط واکنش نشون بده. اینکه حکومت هی موج درست کنه و تو تکذیب یا محکوم کنی که نشد کار
مبارزه مدنی یعنی اینکه شما از طریق مدنی مخالفت کنی, نه اینکه کلا تو خونه بشینی. حتی اگه حبس خانگی هستی باید کاری کنی که رسما حبس خانگی باشه مثل آن سانگ سوچی که حداقل هزینه این حبس رو به حکومت وارد کنی
شما هم باید خطوط قرمز داشته باشی. مثلا اعدامها, یا کشته ها , یا اولتیماتوم زمانی . نه اینکه حکومت همینجوری تخت گاز بیاد جلو و ما هم روز به روز فقط پیرتر بشیم
این روشها تو این کشور کم امتحان نشده. وقتی جواب اینه , خوب یعنی شما بد بازی کردی. شما وقتی هی میگی قانون اساسی و امام آرمان ماست نتیجه اش خوب همین میشه که صدا و سیما پخش می کنه دیگه. یعنی کارتهای اشتباه بازی می کنی
...
من با بعضی از این حرفها موافقم و تو بعضیهاش حرف دارم. ولی کلا دیدم خوبه که بقیه دوستانی که از این حرفها اصلاح طلب ترن یه پاسخی به چنین دغدغه هایی بدن. یه خط هم اگه تو فیس بوکم بنویسن یا اینجا کامنت بذارن ما را مفتخر نموده اند
***********************************************
موقع نوشتن این متن بطور اتفاقی مستند " بانوی گل سرخ " رو از برنامه آپارات دیدم. به این زوج بزرگ , شهین و همایون صنعتی, درود می فرستم و آرزوی ایرانی پر از چنین انسانهایی می کنم
روحشون شاد