Wednesday, August 4, 2010

ادب مرد به ز دولت اوست

محمد قوچانی به سبک و سیاق پس از انتخابات یا به عبارت بهتر پس از آزادی ناگهانی اش از زندان دست به قلم شده و مطلبی با عنوان " هنر مرد به ز دولت اوست " در شماره 4 مهر نامه نوشته که مانند بقیه مقالاتش در طول این مدت احتمالا سیل نقدهای وارده بر آن بزودی نوشته می شود و محل بحثهای متفاوتی خواهد شد .
برای من و امثال من خواندن آن نقدها بسی لذت بخش تراز خود مقالات است, چرا که با خواندن مطالب پر از استدلالات بی ربط و منطق های عجیب و غریب و ربط دادنهای بی بدیل در تاریخ دچار نوعی سردرگمی و بهت در موضوع مورد بحث می شویم. نه خودمان اشراف کاملی به بحثهای گفته شده داریم که از این بهت بیرون آییم و نه توانایی مقابله با ادبیات و قلم محمد قوچانی را در خود میبینیم. اما هر چه پیشتر می رویم به نظر منطق قوچانی خودش را هم دچار سر در گمی می کند و برای فرار, از همان روشی استفاده می کند که حکومت جمهوری اسلامی. چند نکته درباره بخشهایی از این مقاله توجه مرا به خود جلب کرد و وادارم کرد پس از مدتی مطلبی در وبلاگ بنویسم.
در آغاز مقاله محمد قوچانی گفته می خواهد از منظر علم سیاست وقایع انتخابات و پس از آن را بررسی کند, منظری که تا به حال مغفول مانده است و تاکید کرده " حتی به میزان رای این دو جناح هم کاری نداریم و در دام این بحث که کدام جناح درباره رای خود چه ادعایی دارد هم نمی افتیم." به نظر من منشا تحلیلهای این چنینی همین پیش فرض است. در مقالات قبلی قوچانی هم ( البته پس از آزادی ) همواره سعی شده به موضوع انتخابات بدون بررسی خود انتخابات نگاه شود و مورد تحلیل قرار گیرد و آنگاه از سران جنبش سبز انتقاد شود و راه حلهای جایگزین به آنها پیشنهاد شود. در صورتی که بدون پاسخ به این سوال که " آیا در انتخابات تقلب شده یا نه؟" همه نسخه های پیشنهادی بی معناست. در ادامه نویسنده کاملا تحلیل پیش از انتخابت حامیان احمدی نژاد را به عنوان حقیقتی روشن ذکر می کند, آنجا که می گوید " انتخابات با شعار تغییر شکل گرفت...کارگزاران این تغییر همان کسانی بودند که از سال 1360 دولت را در اختیار داشتند و دولت اخیر را نافی بدنه بوروکراتیک 24 سال قبل از خود می دانستند."
می توان به کاندیدانوری موسوی بعد از سکوت بیست ساله دو نوع نگاه داشت: نگاه اول که در گفته های موسوی دیده می شود این است که ( نقل به مضمون): " من یه انقلابی هستم, شما چطور میگی ساکت باش؟ این آقا مملکت رو کرده پر از دروغ, پر از نفاق, پر از فریب...", یعنی به طور کلی روند مدیریت کشور را در مسائل مختلف اقتصادی, فرهنگی, اجتماعی و سیاسی بحران زا, نامطمئن و بدون کارشناسی و خطرناک دیده و برای جلوگیری از سقوط کشور و نظامی که دلبسته آن است وارد صحنه شده است. در نگاه دیگر می توان این طور نگریست که " من در برابر یک نفر نیستم, من مقابل سه کاندیدا هستم که به مدیریت آقای هاشمی و با صحنه گردانی آقایان خاتمی و موسوی...". یعنی محمود احمدی نژاد در برابر 24 سال قبل از خود. نظر محمد قوچانی به کدام تحلیل نزدیکتر است؟
در ادامه مقاله روند حرکت موسوی را از یک اصلاح طلب اصولگرا و نخست وزیر امام و "رهبری"! به سمت یک منتقد نظام تشریح کرده گفته موسوی هر چه منتقد تر شد بیشتر مورد توجه قرار گرفت و همین موضوع او را به این سمت سوق داد و البته غلبه مجاهدین انقلاب و مشارکت بر حلقه اول یاران موسوی, نزدیکی بی قید و شرط به هاشمی رفسنجانی و واکنش محمود احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی هم در این مهم تاثیر گذار بود. نتیجه ای که قوچانی از این بحث گرفته جالب است:
"در مقام ناظر باید گفت احمدی نژاد بر بستر اقدامات خود در دولت نهم و تلاش برای نمایندگی طبقه محروم از طریق عرضه مستقیم ثروت که طبعا حضوری مستمر در صدا و سیما داشت و نیز طرحهای اقتصادی خود و استفاده حرفه ای از فرصت مناظره توانست بر بستری که موسوی ناگزیر در آن قرار گرفته بود نماینده هاشمی و خاتمی و همه کارگزاران شده بود , همه قدرتمندان را حریف خود نشان دهد و نه فقط رای اصولگرایان که رای برخی معترضان سنتی حاکمیت را هم بدست آورد. بدین ترتیب محمود احمدی نژاد در مقام یک پیروز از مناظره های تلویزیونی خارج شد."
کلید طلایی این منطق همان سوال ابتدایی ماست: تقلب در انتخابات, آری یا نه؟این نوع تحلیل البته تکراری است, اما در کیهان و ایران و وطن امروزو ...البته آنها صریحترند و می گویند که به همین دلایل مردم به کسی رای دادند که مقابل قدرتمندان ایستاد و در نهایت او پیروز مناظره ها در نتیجه پیروز انتخابت شد. اگر احمدی نژاد را پیروز مناظره ها بخوانیم قطعا او را پیروز انتخابات نیز خوانده ایم. چرا که اصولا پیش از مناظره ها موج سبز بدان صورت خود را نشان نداده بود و و همانطور که خود قوچانی گفته با منتقدتر و صریح تر شدن موسوی و البته هتاکی احمدی نژاد , تازه اقبال به موسوی اوج گرفت. قوچانی از یک سو می گوید موسوی با منتقد تر شدن محبوب تر شد که بر اساس همان علم سیاستی که قوچانی می گوید پس مسیر درستی را رفته, و از سوی دیگر احمدی نژاد را پیروز مناظره ها می خواند. در ادامه مقاله با اشاره به جمله مشهور موسوی در مناظره که " ادب مرد به ز دولت اوست" هنر سیاستمدار را کسب قدرت می خواند. باز هم سوال قبلی پابرجاست, اگر در انتخابات تقلب شده که موسوی این هنر را داشته و قدرت را کسب کرده و اگر هم تقلب نشده پس مشکل پیش فرض است, چرا که قوچانی چگونه می خواهد به قول خود از اردوی اصلاح طلبانی که می گویند تقلب شده تحلیل این چنینی دهد با این پیش فرض که تقلب نشده!
شاهکار مطلب اینجاست که قوچانی می گوید موسوی باید از سالها پیش از انتخابت حزب تشکیل می داد تا از شکل گیری بحران نامزدی در اصلاح طلبان جلوگیری کند و بتواند از نیروی حزبیش برای انتخابات استفاده کند و چون این کار را نکرد "آشفتگی در صف حامیان موسوی از سید رضا اکرمی تا محسن مخملباف اتفاق افتاد"
این گفته ها مرا به یاد مقاله سعید حجاریان در شب پیش از انتخابات در روزنامه کلمه سبز می اندازد. حجاریان در آخرین شماره کلمه سبز پیش از انتخابت نوشته بود که ما در دوران پس از انقلاب متاسفانه روند طبیعی را طی نکرده ایم و امروز به مقابله بربریت و مدنیت رسیده ایم , در حالیکه باید پیش از مقابله چپ و راست این مرحله را پشت سر می گذاشتیم. دلیل اقبال گسترده به موسوی , دلیل حضور موسوی در انتخابت , دلیل رای دادن حدود 8 تا 10 میلیون نفر اضافی پس از سالها در انتخابات جمهوری اسلامی همه و همه در زشتی شیوه های طرف مقابل بود که بیش از همه در مناظره های تلویزیونی خود را نشان داد, همانجا که قوچانی احمدی نژاد را پیروز آن می داند. شیوه ناپسند وی در تخریب و تهمت و دروغ , همه مرددها را برای رای دادن به موسوی و در کارایی یا صداقت موسوی تردید داشتند مطمئن ساخت, نه از حب علی که از بغض معاویه.
و اما بحث بی بدیل تاسیس حزب و روزنامه توسط موسوی! نمی دانم قوچانی در چه حال و هوایی از موسوی چنین انتظاری دارد در حالیکه خود سرنوشت حزب اعتماد ملی را در مقاله اش آورده است, حزبی که بر خلاف گفته قوچانی رها نشد, بلکه مورد هجوم قرار گرفت. قوچانی این کشور را با امریکا قیاس می کند و می گوید جمهوری خواهان و دموکراتها به اصل نظام سرمایه داری کاری ندارند و با یکدیگر در انتخابات مبارزه می کنند! آقای قوچانی, در ایران از روز برگزاری انتخابات حمله به ستادهای موسوی آغاز شد, از صبح 23 خرداد دستگیریها شروع شد, ظهر 22 خرداد اطراف وزارت کشور ( برای اولین بار در انتخاباتی که من تاکنون دیده ام) پر از یگانهای ویژه بود, همه روزنامه ها مورد هجوم لباس شخصیها قرار گرفت, دفاتر احزاب بسته و تخریب شد, هر چند کسی هم از شورای مرکزی احزاب آزاد نمانده بود و همه یا در زندان و یا متواری بودند, حال اگر موسوی حزب داشت چه میشد؟!! کلمه سبز اگر می توانست بنویسد نمی نوشت؟ اگر فشار نیروهای لباس شخصی در چاپخانه ها و هیئت های تحریریه نبود کسی برای خبر رسانی دنبال رسانه مجازی می رفت؟ شما کلا در کجا زندگی می کنید که از کسی که او را به خاطر اعتراض به نتیجه انتخابات سران فتنه می خوانند انتظار تشکیل حزب دارید؟
قوچانی ستون پس از انتخابات نوشته خود را هم دقیقا مثل کیهان و صدا و سیما آغاز می کند: " هنگامی که موسوی قبل از اتمام کامل رای گیری و آغاز شمارش آرا خود را برنده انتخابات معرفی کرد..." یاللعجب! پس فتنه از اینجا شروع شد, نه از تقلب در انتخابات, نه از حمله به ستادهای موسوی, نه از قطع پیام کوتاه در کشور, نه از قطع تلفنهای ستادهای موسوی, نه از تخلفت گسترده در پخش پولهای دولتی در روستاها و نه از کودتای انتخاباتی.
سپس قوچانی می گوید از میان راههای موجود موسوی می بایست با پشتوانه جمعیت راهپیمایی 25 خرداد به گفت و گو با نظام می پرداخت و باید نظام سیاسی را به عنوان قاضی قانونی می پذیرفت و در پاسخ یه این مطلب که نظام قابل مذاکره نبود هم می گوید " پاسخ روشن است. در هفته اول بعد از انتخابت تا زمانی که کار به آتش زدن سطلهای زباله و اموال عمومی نکشید فضای غالب مدارا بود"!! آقای قوچانی, شما اگر ندیده اید و نشنیده اید بگویم تا بدانید که دستگیریها از شنبه 23 خرداد شروع شد , حمله لباس شخصیها و یگان ویژه در روزهای 23 و 24 خرداد هم به معترضین به خشن ترین شکل ممکن جریان داشت, در همان 25 خرداد عده ای از جمله شهید سهراب اعرابی با گلوله کشته شدند. البته پس از 30 خرداد لشکر کشی حکومت عملا مرکز تهران را به منطقه جنگی تبدیل کرد و شکل دیگری از خشونت را به نمایش گذاشت و به قول شما تازه از مدارا به در آمد! نکند شما هم اعتراضات به نتیجه انتخابات را اغتشاشگری می خوانید؟ یا بازهم میخواهید در اعتراض به تقلب در انتخابت مانند 4 سال پیش آقایان به یک نامه بسنده کنند یا به خدا پناه ببرند و برای حفظ نظام از حق مردم بگذرند؟
سخن به درازا کشید. سخن اصلی اینست که چنین استدلالاتی پر از ایراد است, حتی اگر از زبان شیوای محمد قوچانی بیان شود, قوچانی اگر واقعا اینگونه فکر می کند که یا بسیار خوشبین است (بیش از اندازه) و یا شناخت درستی از علم سیاست که درباره آن می نویسد ندارد. اگر هم سخنانش سخنان بازجویانش است که باید گفت راههای بهتری هم برای فعالیت در فضای سانسور هست, همانطور که دیگران انجام می دهند.