Monday, November 30, 2009

اجماع جهانی

همه تلاش اسرائیل چه تو قضیه هسته ای ایران و چه همه مسائل دیگه ای که ایران پس از انقلاب درگیرش بوده این بوده که بتونه دنیا رو متقاعد بکنه که ایران کشور خطر ناکی برای امنیت منطقه و جهانه. این تلاش گاهی اصلا به نتیجه منجر نشده و به عنوان مثال تو دوران ریاست جمهوری خاتمی , وجهه جهانی رییس جمهور اصلاح طلب ایران راه رو برای هر تبلیغ منفی بست. اما امروزه هیچ کشوری تو دنیا اینقدر به آرمانهای سیاست خارجیش به اندازه اسرائیل نزدیک نشده. به لطف دولت نهم و بعد از نهم, دولتمردان اسرائیل نشستن کنار و فقط میگن دیدین ما گفتیم ایرانیها ...
به این میگن سیاست خارجی! باور کنین هیچ کسی نمی تونست اینجوری همه کشورهای تاثیر گذار دنیا رو علیه ایران متحد کنه. آقایون یه بلوف الکی میزنن که ما چند تا نیروگاه و چه و چه میسازیم تا مثلا رو کم کنن! در حالیکه معلومه که ایران اصلا توانایی این کار رو نداره. ولی تنها تاثیر مهم این تصمیم میشه اثبات این موضوعه که ایران قابل اعتماد نیست.

Thursday, November 26, 2009

روز پیش ضمیمه روزنامه اعتماد تو صفحه تاریخش نگاهی داشت به چگونگی شکل گیری حسینیه ارشاد, روند تاثیر گذاریش و در نهایت بسته شدنش و درباره تاثیرات دکتر شریعتی تو اون سالها مطالبی نوشته بود. یکی از زیباترین بخشهای این صفحه نامه ای بود که دکتر شریعتی
خطاب به همسرش پس از بسته شدن حسینیه نوشته بود. این نامه رو بخونین:

پوران عزيزم،

بالاخره شد آنچه که مي بايد مي شد، ولي هيچ فکر نمي کردم به اين ديري و به اين خوبي، خدا را مي بينم، حس مي کنم، به روشني و صراحتي که حضور خودم را و گرمي و نور خورشيد را و روشني برق ناگهاني در ظلمت غليظ و عام شب را و سوزش آتش را و عطر گل را و عشق را و... خدا را، خود خدا را... دست هايش را به روي شانه ام لمس مي کنمش که، به نشانه حمايت و لطف گذاشته است و در برابر اين همه دشمني ها و خطر ها و زشتي ها و خيانت ها و دروغ ها و پستي ها و بي رحمي ها و بي شرمي هاي... طلا و تيغ و تسبيح و همسازي هميشگي استبداد و استحمار. پوران نمي داني که چه کرده است، نمي بيني که چه کرد؟ چه مي کند؟ در زير باران رحمتش تنها ايستاده ام و از شدت نمي توانم نفس برآورم، عجيب اين خدا مهربان است و فهميده و بازيگر، مي بينم که جبر عقيده و حق پرستي مرا در برابر قوي ترين جبهه هاي خطرناک قرار داده است و با همه درافتاده ام و در عين حال هيچ سلاحي در دست و هيچ سرمايه يي و پايگاهي و صنفي و قدرتي در اختيار ندارم و با اين همه نابرابري، موفقيت مطلق با من بوده است، البته خدا هم معجزه مي کند، با وسيله و سبب مي کند، وسيله کوبيدن اين دشمنان قوي و همدست چه بوده است؟ در يک کلمه، خود همين دشمنان قوي و همدست، خود همين غرور و قدرتمندي و رسوايي.

همدستي شان، تنها وسايل و امکاناتي بوده است که خدا به من ارزاني داشته است. اين چيره دستان در حمله ناگهاني و بي رحمانه و هوشيارانه و همدستانه و با سازو برگ شان، به من بي دست و پاي بي هوش و حواس و تنبل و تنهاي بي عرضه يي که از عهده سرپرستي زن و بچه اش عاجز است، شکست بخورند و رسوا شوند، خوشبختانه همه چيز روشن شد و همه کس نيز شدند، هم روشنفکر، هم بازاري، هم دولت و هم روحانيت، يک نقطه سوال، يک کلمه ابهام بر جاي نماند. از طرفي راه هم باز شد و اين آبي که در چاه مانده بود، در زير زمين انبار شده بود، در يک استخر، در سرچشمه شده بود، جاري شد، کار تمام شد، کار من تمام شد...

Sunday, November 15, 2009

سلام

سلام. با همه حس دوست داشتنی که به بلاگفا داشتم مجبور به نقل مکان به اینجا شدم که نکنه مدیران بلاگفا وبلاگ ما رو هم مثل خیلی از دوستان تعطیل بنمایند!امیدوارم همه کسانی که به وبلاگ من سر میزدند اینجا هم ما رو فراموش نکنن.